loading...
اشعار آئینی (حسین محسنات)
حسین محسنات بازدید : 1067 جمعه 21 فروردین 1394 نظرات (0)
امشب بر آنم تا برایت در همین دنیا
با حشر ابیات غرل محشر کنم بر پا

امشب بر آنم تا تو را خورشید بنویسم
اما کجا خورشید می تابد چنین زهرا

امشب ز دست هل اتی میخواهم ای بانو
ذوق کثیری ، تا کنم توصیف اعطینا

بالاتر از مدحی اگر تا روز محشر هم
در وصف چشمانت غزل گویند شاعر ها

اشعار سعدی خوشه چینی از گلستانت
عرفان نابت منشا دیوان مولانا

در پای عشقت عالمی مجنون تر از مجنون
در دلربایی دلبری ، لیلا تر از لیلا

این بیت را شیدا تر از حافظ سرودم چون
مستم من ای ساقی ادر کاساً وناولها

ما فوق ادراکی اگرچه ظاهراً خاکی
در جسم انسانی , ولی انسیه الحورا

تو لیله القدری که تفسیری ز آیاتت 
معراج میخواهد شبی در لیله الاسرا

در سایه سار چادرت خاکی ترین لولاک
هفت آسمان افلاک دارد میشود معنا

تا کفتر بامت بماند حضرت جبریل
شد پشت بام خانه ی تو عالم بالا

قرآن و برهانم تویی باتو مسلمانم
از نسل سلمانم مرا هم میکنی منا ؟

در حیرتم خود این نفس را از کجا داری
وقتی به انفاست مسیحا میشود اسما

چشمی ندیده از تو چیزی جز حجابت را
بوی تو را نشنیده حتی مرد نابینا

هجده بهارش را زمین با تو شکوفا کرد
با تو زمین کلاً بهاری بود استثنا

با اذن تو بردا سلاما میشود دوزخ
بی تو جهنم میشود، هر جنت مأوی

از ابتدای خلقت از آدم سوا بودی
وقتی وجودت را پیمبر چید از طوبی

باید که باشی جان پیغمبر تویی که خود
هم دختر بابایی و هم مادر بابا

شد روز مادر روز میلادت همان دم که
هم ام موسی آمد و هم مادر عیسی

مثل تو ای مادر کجا دارند مادر ها
فرزند هایی یک به یک مولا تر از مولا

فرزندهایی دستگیر از جنس تاسوعا
فرزند هایی سرفراز از نسل عاشورا

ای مهد دامانت دمادم زینبی پرور
ای هدیه های روز میلادت خمینی ها

هر لحظه دارد انقلابت میشود تکثیر
از مغرب دنیا زده تا مشرق صنعا

همراه فرزند تو بر پا میکنیم آخر
روزی نماز جمعه را در مسجد الاقصی

از لحظه ای که مهر تو در سینه ام افتاد
جاری شدم چون رود ، پهناور چُنان دریا

عبدی گنه کارم بیا بر جسم تب دارم
نورٌ علی نوری بخوان ای ذکر روح افزا

دلهای ما در دستهایت دانه ی تسبیح
صد مرتبه ذکری بگو با قلب های ما

 هرچند صحنی در دلم داری ولی مادر
گمنامی قبر تو آخر میکشد ما را
حسین محسنات بازدید : 736 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

آتش گرفت هستی من یاس پرپرم

وقتی میان کوچه شکستی برابرم


حرفی بزن دوباره بگو یا اباالحسن

ای قاطمه  ،  انار برایت بیارم ؟


با داغ رفتنت کمرم را شکسته ای

من هم قدم کمان شده مانند همسرم


حالا  نه تو  فاطمه ی روز اولی

نه من دگر حیدر میدان خیبرم


طوری شکسته اند پرت را که من هنوز

شب تا به صبح خیره به مسمار آن درم


تنها انیس و مونس شبهای بی کسی

بعد از تو ناله ها به دل چاه میبرم


تنها تویی جواب سلامم میان شهر

در این مدینه بعد تو بی یار و یاورم


محشر کنار قد خمت بضعه النبی

شرمنده از جواب سئوال پیمبرم

حسین محسنات بازدید : 639 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

اگرچه حادثه ای بود مختصر مادر

ولی خیال مرا کرده شعله ور مادر


برای گریه عمرم بس است این ماتم

که گُر گرفته در آن پاره ی جگر مادر



میان کوچه ی تنگ مدینه ی پدرت

رسید با دلی از سنگ یک نفر مادر


نمی رود زخیالم زپشت سر آمد

گرفت راه تو را بین آن گذز مادر


بهانه اش فدک و بی بهانه سیلی زد

یکی نبود در آنجا شود سپر مادر


کبود شد به یک ضربه کائنات و من

فقط کنار تو بودم نظاره گر مادر


برای آن که نبینند یاس نیلی را

از آن به بعد گرفتی رخ از پدر مادر


ولی نرفت زمانی که باز برگشتند

بدست آتش و آماده پشت در مادر


که بین آتش و دیوار و میخ در اینبار

نهند بر جگرت ماتم پسر مادر


کشاند پای تو را باز بین آن کوچه

که پیش چشم علی هر چهل نفر مادر


حسین محسنات بازدید : 656 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

گشتند از شراب سقیفه خمار و مست

آندم چهل نفر همه رذل و پلید و پست


یک عده تازیانه و شمشیر و ریسمان

یک عده بار هیزم و مشعل میان دست


در بین آن شلوغی و آن قوم بی حیا

هیزم به درب خانه ی مولا دخیل بست


با یک جرقه آتش نمرود گُر گرفت

آتش گرفت خانه ولی در هنوز هست


با نعره گفت : باز کن این در که با لگد

گفتم نزن که فاطمه در پشت این در است


در تا شکست حرمت هفت آسمان شکست

با یک فشار پهلوی خیر النساء شکست


فریاد زد  که  فـضـه  بـیـا  وای  محسـنـم

از حال رفت فاطمه روی زمین نشست


تسبیح دانه دانه ی دستان مرتضی

در زیر دست و پای حرامی ز هم گسست


دستش کبود و سینه کبود و رخش کبود

اما هنوز دست علی را گرفته است

.

.

.

.

حالا سه ماه رفته و ساعات آخر است

زهرا نفس بریده گرفتار بستر است

حسین محسنات بازدید : 601 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

بی نهایت ، بی کران مادر

به بلندای کهکشان مادر


سر من را به دامنت بگذار

دامن توست آسمان مادر


پا بنه روی دیده ام که بهشت

خفته در زیر پای تان  مادر


استجابت دعای بر لب توست

در دعایت مرا بخوان مادر


در همه واژگان کودکیم

حس شیرین ترین بیان مادر


من همان طفل خام سر به هوا

من همان طفل و تو همان مادر


مادر شیعیان تویی زهرا

مهربان، قدکمان، جوان مادر


باز هم فاطمیه آمده باز

مادری کن برایمان مادر


حسین محسنات بازدید : 488 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

فاطمه چشم زمان محو هنرمندی تو            شیعه نوریست ز انوار خداوندی تو

مادر منجی موعودی و ام الحسنین             من کجا تا که شوم لایق فرزندی تو


______________________________________________________________________


مرحم درد های م زهرا  

هستی ما صفای ما زهرا


شیعه ایم و ولی ما حیدر

پاسدار ولای ما زهرا


سمت و سوی قنوت عرش خدا

آسمان دعای ما زهرا


روز محشر میان خوف و رجاء

منجی هل عطای ما زهرا


باز هم فاطمیه آمد باز

مادری کن برای ما زهرا

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لگوی دوستان

    http://nafele.ir/wp-content/uploads/logo-orginal2.gif

    پایگاه اطلاع رسانی رهبری

    بلال نیوز'

    ردپا کلیپ

    پایگاه سایبری سربازان امام عصر(عج)

    پایگاه عاشورا72

    هیئت محبین امام حسن عسکری(ع)

    پورتال رسمی مداحان اهلبیت(ع)

    انصار کلیپ

    پایگاه فرهنگی روضه

    آمار سایت
  • کل مطالب : 189
  • کل نظرات : 270
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 134
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 67
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 136
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 330
  • بازدید ماه : 1,448
  • بازدید سال : 25,991
  • بازدید کلی : 1,390,983
  • کدهای اختصاصی
    1
    روزشمار فاطمیه

    کد مداحی و آهنگ مذهبی

    هو الحق
    http://s6.picofile.com/file/8190548526/222.gif